تباب خور من
يکي يدونه عزيز دردونه چراغ خونه از روزي که غذا خوردن شروع کردي ماست خيلي دوست داشتي به صورتي که هروقت مي خوام بهت غذا بدم اول غذا را ميارم بعد از اينکه چند قاشق خوردي ماست ميارم چون اگه ماستو ببيني ديگه محال غذاتو بخوري اينم عکس ماست خوردن شما پريشب براي شام به پارک رفتيم خاله بابا احسان دعوتمون کرده بود وقتي امير محمد پسر خاله بابا را ديدي خوشحال شدي و هي بهش ميگفتي بش بش و اصرا داشتي که بشينه و باهات بازي کنه ولي ماماني نميدوني اون خيلي کوچولوئه و نميتونه بشينه تا سفره را انداختند من برات يه سيخ کباب برداشتم بهت دادم، وقتي يه لقمه تموم ميکردي مي گفتي تباب تباب! تقريبا يه سيخ خوردي اولين باري بود که اين طوري با اشتها غذا...
نویسنده :
مامان
13:38